پارت 22 سفر به میراکلس 😁
بررروووو ادامهههه😁😁😁
بعد از تمیز کردن اتاق از زبان مرینت
جک گفت: ممنونم خیلی تمیز شد🤑
گفتم : آره.....
قبل اینکه حرفمو تموم کنم گوشیم زنگ خورد جک نیز با سرعت دو به طرف گوشی بنده رفت😐
گفت : اوووو!! واساواسا! آدرین کیه
گفتم : اه .. حالا تو میخوای بازجوییم کنی😒نمیدونم چرا هرکی به من میرسه سؤال پیچم میکنه تو، آدرین
تیکی😑
گفت : تیکی کیه؟؟
فهمیدم چه غلطی کردم پس گفتم : طوطی ای که قبلا تو مدرسه بود😌😌
گفت : هوم...چه باحال/ گفتم: اممم...آره😐
گفتم : حالا میشه جواب بدم ؟؟ گوشی خودشو کشت! / گفت: آ..آره ببخشید😓
برداشتم تا گفتم الو آدرین با صدایی دلنشین و گوش کر کن 😐 تند تندگفت : کجا بودی؟ چرا دیر برداشتی؟چرا زنگ نزدی ؟ کجایی؟ ( یواش تر برادر😑)
گفتم : اولا سلام دوما 1 خونه 2 داداشم سؤال پیچم کرد که آدرین کیه🙄 3داشتیم اتاق جک رو تمیز میکردیم و 4 خونه 🙄🙄🙄🙄تموم شد؟؟
گفت : آمم....آره قانع شدم ...راستی اگه مث من کاری نداری بیا رو برج ایفل تا نیم ساعت دیگه😜
گفتم : اوکیه خداحافظ😉 / گفت : خداحافظ 😋
( بعد از نیم ساعت )
جک رو یه جوری پیچوندم () و رفتم......
از زبان آدرین 😎
رفتم رو برج ایفل بعد چند دقیقه مری اومد( پسر خاله که چی بگم داداش شد😐 آقا این خودش جک رو داره به برادر دوم نیاز نداره آدری جان😑)
بعد از سلام و اینجور حرفا گفتم : خب چه خبر باگبو😂
گفت : مگه نگفتم به من نگو باگبو😡😡
گفتم: باشه باگبو
اون:😐😑
من: 😀😀
داشتیم حرف می زدیم که یهو هم زمان برا دوتامون پیام اومد!!! یویوش رو وا کرد منم چوب دستیمو
که یهو همزمان گفتیم: یا جد حضرت مستر فو!!!!!😱😱.....
بیا پایین😂
رسیدی😉😉
فیلیکس پیام داده بود😨😨😲
به مرینت گفتم : تو چرا تعجب کردی؟؟
گفت : م...م..ما...ماریا...پ....پیام....داد..ه 😲گ..گفته فردا..بریم خ..خونشون..😨😨
گفتم: فیلیکس هم به من همین رو گفت😬
( فردا تو راه)
قرار شد مرینت با من و بادیگاردم..... ببخشید تصحیح میکنم: گوریل انگوری بیاد و مامان و باباش هم با مامان و بابای من .......
😍😍😍😍😍😍😍
آنچه خواهید دید:
او..اون الان چ..چی گفت؟؟!
.....حرفت رو پس بگیر 😠
حق توهین به مرینت رو نداری با من طرفی !! فهمیدی؟؟؟......
پایان
برا بعدی چون این پارت تأخیر داشت 4 تا چه از یک نفر چه از چند نفر
بای😘😘