پارت 25 سفر به میراکلس

Nevada:) Nevada:) Nevada:) · 1399/12/26 09:42 · خواندن 3 دقیقه

سلوم برو ادامه 😊😊😊

از زبان آدرین 😎

صبر کن مرینت خانم .....فردا میبینی 😎😎

نقشه ام حرف نداره ......

پلگ : برو بابا 😝یه تیکه پنیر بده خودتو راحت کن 😒😒

من : مرسی آی کیو 😂

پلگ : قربونت طالبی 🙂

من : هعیییی 😒😒😒

 

از زبان مرینت 😆

صبح شده بود :-)

تا کارامو  انجام بدم  ظهر شد ( خب از اول میگفتی ظهر دیگه 😐 مری : به شما هیچ ربطی نداره 😏)

رفتم ناهار بخورم کسی خونه نبود از اتاقم اومدم پایین که یهو یه جیغ فرا بنفش کشیدم  و چشمم رو بستم.و داد زدم : همسایه کجایی ؟؟ یه جن بو داده ی سیاه رو مبله 😲

جنه گفت : هه !! اول که به جد بابای من قسم خوردی .....حالا هم جن بو داده ی سیاه ؟؟😒

چشمام رو باز کردم : whattttt.  کت نوار ؟؟؟؟؟؟ 😡😡😠😠😠😠

گفتم: برو بیرون یادت رفته .....قهر ....

نداشت ادامه بدم یه کادو خوشمل گرفت جلوم خیلی خوف بود 😆 ( لوس 😐) 

گفت : خب؟؟؟؟

گفتم : خب حالا اونقدرا هم بد نیستی 🙄 

گفت : میدونستم 😎😎😎

گفتم : برو بابا کله موزی 😂

اون : 😐🙂😍😍😍 حتی این حرفت هم برام شیرینه 😍

من : غار مبارک علیصدر رو ببند 😊

اون : دلت مویاد 😙😇😇

من : چاپلوس 😒

 

از زبان آدرین 😙

رفتم خونه دبدم تو اتاقم یکی رو تخت منتظره اون ..... کاگامی بود !!! چطوری !؟؟؟؟؟

گفت : سلام من خواهر دو قلوی کاگامی هستم ...گاکامی.  ( بابا مامانتون با این اسم گذاشتن زحمت کشیدن 😑😐) 

گفتم : برام مهم نیست ....بیرون !!

گفت : تو باید با من مثل خواهرم باشی ....مهربون ، ....

گفتم : برو ×××× بابا 😒 

گفت: خواهرم وصیت کرده 

گفتم : به جهنم 😠

گفت : چرا ؟؟

گفتم : چون من با خواهرت هیچ سنمی ندارم 

همینطور بحث می کردیم.....

 

از زبان مرینت 😬

به آدرین و لایلا و کلویی هفته پیش قول کروسان داده بودم .....

مال لایلا و کلویی رو دادم وارد عمارت آگراست شدم بعد سلام و اینا رفتم تو اتاق که ..........که با چیزی که دیدم به چشمام اعتماد نداشتم ....کاگامی ب....ب...با آدرین ؟؟؟؟

کاگامی : 😏

آدرین : 😨😬😧

تقریبا داد زدم : واقعا که ......از تو یکی توقع نداشتم انقدر++++++و #### باشی 😡 حتی تصور نمی کردم با این ......این ....بی...

کاگامی توپید : چی شد پس 😏😏

یه نگاه بهشون کردم کروسان ها داغ بود تو دوتا دستم گرفتم و پرت کردم تو صورت هرکدومشون ( بدبخت ها سوختن که 😐😐😨)

پنج تا چک به آدرین  زدم ( حقشه 😂🤣) دو تا هم با پا زدم تو دل کاگامی یا همون گاکامی یا هر کسی که هست 

و بعد دویدم از عمارت زدم بیرون 😖فقط گریه کردم و دویدم صدا ی آدرین میومد که میگفت : وایسا بزار توضیح بدم 😣

اما بهش محل ندادم و فقط میرفتم ..........

 

از زبان آدرین 😭🤧

عصبی بودم به شدت 😡😡 ( وااای نکشیمون 😰😱😳) 

یه فحشی به گاکامی دادم که خودم توش موندم از صورت پوکرفیسش فاصله گرفتم رفتم دنبال مرینت هرچقدر صدا زدم جواب نداد ...که ....

از زبان مرینت 😨

داشتم میدوییدم که یه صدایی گفت : مرینت مواظب باش 😱😱

تا به خودم اومدم دیدیم یه ماشین باسرعت بالا داره میاد یکی هلم داد اونور خیابون و جونمو نجات داد  😨

خدای من  امکان نداشت اون باشه ......اون .....اون ..

 

پایان برای بعدی 8 نظر 

تا پر نشه هم پارت بی پارت 🤣🤣😇😇😇

خداحافظ 😀