پارت 25 سفر به میراکلس
سلوم برو ادامه 😊😊😊
از زبان آدرین 😎
صبر کن مرینت خانم .....فردا میبینی 😎😎
نقشه ام حرف نداره ......
پلگ : برو بابا 😝یه تیکه پنیر بده خودتو راحت کن 😒😒
من : مرسی آی کیو 😂
پلگ : قربونت طالبی 🙂
من : هعیییی 😒😒😒
از زبان مرینت 😆
صبح شده بود :-)
تا کارامو انجام بدم ظهر شد ( خب از اول میگفتی ظهر دیگه 😐 مری : به شما هیچ ربطی نداره 😏)
رفتم ناهار بخورم کسی خونه نبود از اتاقم اومدم پایین که یهو یه جیغ فرا بنفش کشیدم و چشمم رو بستم.و داد زدم : همسایه کجایی ؟؟ یه جن بو داده ی سیاه رو مبله 😲
جنه گفت : هه !! اول که به جد بابای من قسم خوردی .....حالا هم جن بو داده ی سیاه ؟؟😒
چشمام رو باز کردم : whattttt. کت نوار ؟؟؟؟؟؟ 😡😡😠😠😠😠
گفتم: برو بیرون یادت رفته .....قهر ....
نداشت ادامه بدم یه کادو خوشمل گرفت جلوم خیلی خوف بود 😆 ( لوس 😐)
گفت : خب؟؟؟؟
گفتم : خب حالا اونقدرا هم بد نیستی 🙄
گفت : میدونستم 😎😎😎
گفتم : برو بابا کله موزی 😂
اون : 😐🙂😍😍😍 حتی این حرفت هم برام شیرینه 😍
من : غار مبارک علیصدر رو ببند 😊
اون : دلت مویاد 😙😇😇
من : چاپلوس 😒
از زبان آدرین 😙
رفتم خونه دبدم تو اتاقم یکی رو تخت منتظره اون ..... کاگامی بود !!! چطوری !؟؟؟؟؟
گفت : سلام من خواهر دو قلوی کاگامی هستم ...گاکامی. ( بابا مامانتون با این اسم گذاشتن زحمت کشیدن 😑😐)
گفتم : برام مهم نیست ....بیرون !!
گفت : تو باید با من مثل خواهرم باشی ....مهربون ، ....
گفتم : برو ×××× بابا 😒
گفت: خواهرم وصیت کرده
گفتم : به جهنم 😠
گفت : چرا ؟؟
گفتم : چون من با خواهرت هیچ سنمی ندارم
همینطور بحث می کردیم.....
از زبان مرینت 😬
به آدرین و لایلا و کلویی هفته پیش قول کروسان داده بودم .....
مال لایلا و کلویی رو دادم وارد عمارت آگراست شدم بعد سلام و اینا رفتم تو اتاق که ..........که با چیزی که دیدم به چشمام اعتماد نداشتم ....کاگامی ب....ب...با آدرین ؟؟؟؟
کاگامی : 😏
آدرین : 😨😬😧
تقریبا داد زدم : واقعا که ......از تو یکی توقع نداشتم انقدر++++++و #### باشی 😡 حتی تصور نمی کردم با این ......این ....بی...
کاگامی توپید : چی شد پس 😏😏
یه نگاه بهشون کردم کروسان ها داغ بود تو دوتا دستم گرفتم و پرت کردم تو صورت هرکدومشون ( بدبخت ها سوختن که 😐😐😨)
پنج تا چک به آدرین زدم ( حقشه 😂🤣) دو تا هم با پا زدم تو دل کاگامی یا همون گاکامی یا هر کسی که هست
و بعد دویدم از عمارت زدم بیرون 😖فقط گریه کردم و دویدم صدا ی آدرین میومد که میگفت : وایسا بزار توضیح بدم 😣
اما بهش محل ندادم و فقط میرفتم ..........
از زبان آدرین 😭🤧
عصبی بودم به شدت 😡😡 ( وااای نکشیمون 😰😱😳)
یه فحشی به گاکامی دادم که خودم توش موندم از صورت پوکرفیسش فاصله گرفتم رفتم دنبال مرینت هرچقدر صدا زدم جواب نداد ...که ....
از زبان مرینت 😨
داشتم میدوییدم که یه صدایی گفت : مرینت مواظب باش 😱😱
تا به خودم اومدم دیدیم یه ماشین باسرعت بالا داره میاد یکی هلم داد اونور خیابون و جونمو نجات داد 😨
خدای من امکان نداشت اون باشه ......اون .....اون ..
پایان برای بعدی 8 نظر
تا پر نشه هم پارت بی پارت 🤣🤣😇😇😇
خداحافظ 😀