پارت 26 سفر به میراکلس

Nevada:) Nevada:) Nevada:) · 1400/01/15 08:14 · خواندن 3 دقیقه

سلوم 

برو ادامه 

از زبان مرینت 

اون ....اون کلویی بود !!! ( ضد حالی 😁) چطور اومد ؟؟ ( با پرواز 😂😐) 

خودم رو تکوندم و بلند شدم‌ 😪به اون طرف خیابون که اسمشو نیار ( آدرین 😑) وایستاده بود نگا کردم 🤔

با چشمانی از حدقه زده بیرون به کلو نگا میکردم و از تو چشماش  واضح میشد خوند : این از کجا سبز شد؟؟

😂😂😂😂😂😂😂خندم گرفته بود از قیافه اش ولی سعی کردم نخندم 🙊 

کلویی : خوبی ؟؟؟ 

مری : بد نیستم 😖یعنی ....نه نیستم 😭😭😭😭😭

کلویی : چی شده ؟؟؟  + یک چشم غره به آدری خان 😑 میرود +

مری : چیز ...ام ولش کن فقط ...بریم 😥😥

کلویی : همینجا بمون 😈😈😈+ به سمت خونه آگراست میرود +

 

از زبان کلویی ژون 🙂🙂🙂

با عصبانیت قدم برمیداشتم سمت اون خونه شیطان ( 😂)

یه پسی محکم به شیطان شاگرد ( آدری 😐) زدم ( داغون شد امشب 😂😂😂)

رفتم تو خونه پیش شیطان بزرگ ( گابی 😂) 6 تا خوابوندم تو گوشش و رفتم سمت کاگی جنه 😂😂

و شت و پِتش کردم 😅😅😅😅🙂

و رفتم  دنبال مرینت 😞

رفتیم هتل دَدی و به والدین مری گفتم تا دو هفته همینجائه 🤑🤑🤑

 

از زبون مری 😞

کلویی بهم لطف داشت منو برد هتلشون 🙂 برام خوب بود مدتی پیش کلو باشم باهاش خوش میگذشت 🤗

نشسته بودیم کلو وسایلای ضروری ام رو از خونه آورد 😊 لباس عوض کردم نشستم که دیدم لایلا اومد ☺️اونم قرار بود یکی دو ماه اینجا باشه منم اجازه گرفتم دو ماه بمونم 😁( خب خسته شدم بس که تو خونه مری داستان ادامه داشت 😐😑) 

 

از زبون آدری اگه جونی براش مونده باشه😂😐

 

وای چه شبی بود امشب 😥😥( این شبی که میگم شب نیست ....اگه شبه مث دیشب نیست .......😂)

چه کتک ها که نخوردم 😑😑😑😑😑جون برام نموند 😐 هنوزم از کروسانا صورتم میسوزه ( حقته 😂)

حالا چه کارکنم خداااااااااا😭😭😭😭😭😭😭😭😭چرا من انقدر بدبختم آخه ؟ علم ندارم ؟ که دارم 

لیدی نوار : همینجا وایستا !!    علم چندان که بیشتر خوانی        چون عمل در تو نیست ،  نادانی !   😂😀

آدرین : هه هه هه هه و .ً.....( چطوری جناب خان 😂) 

چه کار کنم حالا لیدی نوار ،؟؟؟ ( کاگامی و لوکا رو بکش 😁) چه ربطی داشت ؟؟ ( کاگامی : دلیل ناراحتی مرینت.  لوکا : شیپ لوکانت 😁 )  منطقییه ☺️ممنونم من میرم اتاقم (  ندیده بودم بی عقلا بفهمن 😐)

 تبدیل شدم و بعد وارد اتاق شدم گاکامی رو با کتاکلیزامم کشتم و خاکسترشو ریختم تو کیسه واسه مری  😁

( شیطان و گودزیلا و جن باید جلوت تعظیم کنن 😨😐)

حالا باید برم پیش لوکا 😈😈😈😈

 

از زبان روح گاکامی 

اَه...اگه وصیت این فوضول نبود الان نمرده بودم 😐😐😐😐😐

رفتم دم جهنم 😐😑( این برخلاف خواهرش کار بد نکرده رف بهشت ) که با فوضول چه ملاقات کنم 🤓

هوووم 😪شیطان اونقدرا هم ترسناک‌نی 😐‌از این بُعد ندیده بودمش اتفاقا خوش رفتار بود 😮😮

بعد دیدن فوضول برگشتم بهشت 

خدا : خوب با شیطان گرم گرفتی انگار نه انگار منم این وسط آفریدمت 😑

گاکی : چیز ....ن..نه م...من فقط خواستم ....ف..فوضول .رو ...ببین...م 😳😳😳😳

خدا : .😐😂😂😂😑😐 خب بسه برگرد تو جایگاهت یکم پذیرایی کن از خودت 😇

 

از زبون آدری

الان باید برم پیش لوکا 😈😈😈😈😈

 

پایان بمونید تو خماری 😐

به نظرتون آدری چه کا. میکنه 😈😈😈😈اگه میخواین بدونین 10 نظر بدین