پارت 29 سفر به میراکلس 😙
بپر ادامه
زبان مرینت
نشسته بودم که دیدم صدای جیغ و داد میاد
رفتم دم پنجره اما ...این که نمیشهههه 😬😬😬یه شرور اومده بود 😱 اول باید برم پیش گابریل 😠
***
اگه تو هاک ماث نیستی پس کی اونو شرور کرده ؟؟
گابریل : نمیدونم اما من میراکلس رو هم دیروز تحویل ندادم و اون پیش منه
***
من : کت ! سریع تر برو . ... کلاه شبیه به مغزش رو لمس نکن ...🤦
کت 🐈 :خودم میدونم لید ی با....
* شرور کت رو میگیره و بعد مث یه مرده رو زمین میندازتش و میره 😑😐)
من : کتتتتتت ! نههههههههه
باید برم پیش استاد فو 😨
***
من: خب ...الان چی میشه ؟
فو : فعلا برو شهر رو نجات بده ممکنه اینی که بهت بگم باعث بشه نتونی تمرکز کنی ...
یعنی چی ؟ چی داره میگه ؟
من ،: رینا روژ و بقیه رو فرستادم نجات دادن شهر رو .
فو : خب به نظرم امروز مناسب نیس برو استراحت کن فردا بهت می گم....
حرفش رو قطع کردم : نه همین الان بگو
فو : خب اون ...اون ..
من : مرده ؟؟؟؟؟؟
فو : نه نه ولی اون ..یه جورایی مث امیلی شده و اگر هم برگرده چیزی یادش نمیاد ...هیچیِ هیچی !
نمیدونستم چی بگم
اینا ...اینا همش تقصیر منه !
نباید حواسشون پرت میکردم
دویدم سمت خونه لایلا اینا و ماجرا رو بدون لو دادن بهش گفتم
اون : خب ...ام...کت نوار قویه بیخود ناراحت چی هستی ! اون برمیگرده
بعدشم اصلا اون چه نسبتی با تو داره که اینطور ناراحتی ؟؟
من : خب لیدی باگ بدون اون ضعیفه من می ترسم نتونه نجاتمون بده :
لایلا : بسه مرینت بیا بریم بخوابیم ساعت 1 شبه انقدر هم گریه نکن میخوام بکپم 😑
تیمام
حال کرررردیییین ؟😂😂😂😂😂
خب برا بعدی 7 تا نظر کوشولو 😄
باییییی