پارت7 سفر به میراکلس
سلوووومممم برو ادام,ه
وقتی داخل اتاق آدرین شدیم پلگ روی میز نشسته بود و مثل همیشه منتظر کممبر بود رفتم تو و بهش سلام کردم اونم بابی حالی جوابمو داد
آدرین : سلام پلگ....... چرا قیافه ات اینجوریه
پلگ: گشنمه ..........میدونی اگه کممبر نباشه چی میشه ؟؟؟؟؟. دنیا نابود میشه
ماریا: نه ! این دفعه نه ، من یه فکری دارم واسه خوردنی الان برمیگردم
و با یه تیکه کممبر بد بو رفتم سمت آشپز خانه که
گابریل جلومو گرفت و گفت : خب خب میبینم یه کسی اومده که هویت لیدی باگ و کت نوار رو میدونه
گفتم: تو ...... تو.... تو از کجا می دونی
گفت : حالا
و منو برد پایین تو مخفیگاه.....
از زبان آدرین
چقدر ماریا دیر کرد برم یه سر بزنم
داشتم میرفتم سمت آشپز خانه که دیدم بابام داره با ماریا به سمت اتاقش میره
یکم که تعقیبشون کردم دیدم بابا داره میره سمت نقاشی مامان ...... وایسا..........اون ...اون داره........
از زبان پلگ
نشسته بودم منتظر کممبر وای چقدر دلم برای تیکی تنگ شده
که دیدم بانیکس اومد
بهش سلام کردم و اون هم جوابمو داد
گفت: کت خونه نیست
گفتم : نه ولی میدونی یه لطفی در حق من بکنی؟
گفت: چه لطفی .... مثلا کممبر؟
گفتم: نه ..........
تمام ببخشید کم بود
برای بعدی 3 تا
بقیش واسه پارت بعد بای😍